نگاهی اخلاقی به اجباری یا اختیاری کردن حجاب
دیدگاههای متعدد و مختلفی درباره اختیاری یا اجباری کردن حجاب به ویژه در مباحث فقهی مطرح شده است که این گفتار در صدد پرداختن به مباحث فقهی حجاب و حدود و ثغور آن نیست. از سوی دیگر مسئله مورد بحث در اینجا منحصر در قانون حجاب در جمهوری اسلامی ایران که طبعاً ناظر به احکام شیعی است میباشد و سایر ادیان و مذاهب و نیز دیگر کشورها از محل بحث خارج و نیازمند گفتگویی مجزا هستند. بُعد اخلاقی این مقوله از دریچه چندین پرسش قابل پیگیری است:
الف. آیا نگاه به مقوله اجباری یا اختیاری کردن حجاب نگاهی غایتگروانه (teleological) است؟ یعنی اجباری یا اختیاری کردن حجاب و پوشیدگی ناظر به نتایجی که از آن مدنظر است مورد سنجش اخلاقی قرار میگیرد؟
ب. آیا نگاه به اجباری یا اختیاری کردن حجاب در زمره نگاههای وظیفهگروانه (Deontological) دستهبندی میشود؟ بدین معنا که صرفنظر از نتایج و غایت آن، خود این عمل (اجباری یا اختیاری کردن) دارای خصایص و ویژگیهایی است که سبب خوبی یا بدی اخلاقی آن میشود.
ج. آیا نگاهی قراردادگرایانه (Contractualism) به این مقوله حاکم است؟ یعنی طبق توافق افراد با یکدیگر چه به صورت کلی و چه به صورت جزیی اجباری یا اختیاری کردن حجاب پذیرفته شده یا مورد قبول واقع نشده است و این توافق در اخلاقی کردن این مهم یگانه نقش را ایفا میکند.
د. آیا نگرشی مبتنی بر نظریه امر الهی ( theory of command divine) در اجباری یا اختیاری کردن حجاب مطرح است؟ بدین معنا که امر و دستور خداوند در این باره خوبی یا بدی این مقوله را از منظر اخلاقی مشخص میکند.
در تحلیل پرسش نخست میتوان گفت که اصولاً قانونگذار در این باره باید نتایجی که فی نفسه مطلوب هستند را مدنظر گرفته و رسیدن به آنها را ملاک و معیار نهایی قرار دهد. در این صورت لازم است که عملکرد یکایک مخاطبان پوشیدگی در راستای رسیدن به آن نتایج یا به عبارت دقیقتر نتیجه باشد. اگر بر اساس شعارهای بنیادین انقلاب اسلامی و بر پایه فرهنگی خواندن این انقلاب از سوی متولیان اصلی نظام، غایت نهایی را تحقق آموزههای اسلامی و نهادینه کردن آن در جامعه که البته شاید تعبیر دیگری از سعادت بشری در فضای اسلامی باشد بدانیم، ممکن است با استناد به مستندات شرعی حجاب و پوشیدگی، اجباری کردن آن را (ناظر به مباحثی که درباره حدود و ثغور حجاب در فقه مطرح است) راهی برای رسیدن به این غایت انگاشته و بر اخلاقی بودن آن مهر تأیید بزنیم.
اما اگر قانونگذار به این نتیجه برسد که اجباری کردن حجاب منجر به غایت پیشگفته نمیشود دو حالت متصور است: یا اختیاری کردن حجاب غایت مورد نظر را به ارمغان میآورد که در این صورت باید اختیاری کردن حجاب را اخلاقی قلمداد نمود و یا اینکه قانونگذار برای مقوله حجاب و اختیاری یا اجباری کردن آن هیچ نقش وسیلهای برای نیل به هدف نهایی قائل نیست در اینجا حکم به غیراخلاقی بودن این مقوله باید نمود. اگر به فقه به عنوان اوامر و نواهی مولایی که عقلاً حکم به موارد لغو نمیکند بنگریم و از دیگر سو این اوامر و نواهی را تابع مصالح و مفاسد واقعیه در احکام بدانیم، فرض اینکه بخشی از این احکام برای نهادینه شدن مجموعیشان به عنوان غایتی اخلاقی، کارایی ندارند نادرست به نظر میرسد. شایان توجه است که رابطه اخلاق و فقه مبحثی گسترده است که از حوصله این نوشتار اشارتی خارج میباشد.
تحلیل پرسش دوم نیز در بررسی ویژگیها و خصایص هر کدام از اجباری کردن یا اختیاری نمودن حجاب نهفته است. از طرفی متصدیان امر میتوانند ادعا کنند که اجباری کردن حجاب به دلیل عدم ضدیت آن با عقل عملی یا به دلیل امر پروردگار یا به هر دلیلی دیگر یک خوب اخلاقی است و سوای نتایج مثبت و منفیای که به بار میآورد باید بر آن گردن نهاد و آن را اخلاقی تلقی کرد. از دیگر سو میتوانند ادعا کنند که هیچ ویژگی خوبسازی در اجباری کردن حجاب نهفته نیست و اختیاری کردن آن همخوان با عقل عملی یا فرامین پروردگار یا سایر دلایل است و اخلاقی بودن آن جدای از نتایج مثبت و منفی آن اثبات میشود.
پرسش سوم هم از زاویه توافقات افراد مورد بررسی قرار میگیرد. اگر توافقی برای اجباری کردن حجاب رخ داده باشد و لو توافقی کلی نظیر آنچه که هابز و جان لاک و روسو گفتهاند. این متفکران برآن بودند خود مردم با اراده خویش و به منظور تامین مصالح فردی و اجتماعیشان زنجیر حکومت یا به تعبیر هابز «لویاتان» را به دست و پای خود بستهاند. بنابراین اجباری کردن حجاب از سوی حکومت منتخب مردم کاملاً اخلاقی است. اختیاری کردن هم اگر مورد توافق جزئی یا کلی قرار گیرد در زمره اخلاقیات خواهد بود.
اما پرسش چهارم برخاسته از اخلاق دینی و البته با نگاهی وظیفهمحور مطرح شده است. طبق این نگاه، اجباری کردن یا اختیاری نمودن حجاب از نظر اخلاقی بستگی به دستورات الهی در این باره دارد. از اینرو ضروری است که دستور الهی را در این باره که در بحث ما در منابع تفکر شیعی قابل پیجویی است شناخت و مشاهده کرد که آیا دستورات به حجاب در منابع تفکراتی شیعه بر اجباری بودن حجاب حمل میشوند و اوامر موجود در آنها وجوب را میرسانند یا با توجه به قرائن و شواهد از وجوب انصراف داشته و حاکی موارد دیگری چون استحباب و اباحه هستند.
در آخر ذکر این نکته ضروری است که این نوشتار تنها طرح مسئله برای بحثی پر دامنه است و نفیاً یا اثباتاً ادعایی ندارد. امیدوارم که دوستان بزرگوار با ارائه نظرات خود در تکمیل این بحث مشارکت کرده و بر غنای مطالب بیفزایند.